آبتينآبتين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

آبتین زندگی مامان

چهارشنبه سوري

چهارشنبه سوريتون مبارك  امروز آبتين مهد نبردم ديشب خونه مامانم موندم براي همين از ترس اينكه امروز خيابون‌ها شلوغه آبتين پيش مامانم موند تا پيمان بياد بگيرتش من هم اومدم سركار ولي دوست داشتم خونه بودم كارهام انجام مي‌دادم يك عالمه كار دارم ...
23 اسفند 1390

کاپیتان

مامانم چشمش آب مرواريد اورده مجبور شد عمل كنه بعد از عمل روي‌ چشمش روكش مخصوص كشيده‌بودند آبتين كه مامان ديده‌بود مدام مي‌گفت ماماني كاپيتان شدي مدام مي‌رفت جلوش مي‌گفت كاپيتان بيا رو عرشه باز مي رفت بر مي‌گشت مي‌گفت كاپيتان لنگرهارو بكشيد مامان هم كلي از دستش مي‌خنديد.
21 اسفند 1390

جشن نوروز

مهد آبتين امروز جشني به مناسبت نوروز برپا كرده‌و از اوليا هم دعوت كرده بود در اين جشن حضور داشته‌باشند از ساعت 5 تا 8 شب، مكانش هم سالن اجتماعات سئول بود ما ساعت 30/5 رسيديم خيلي شلوغ بود تقريبا جايي براي نشستن نبود، خانم جوادي داشت سخنراني مي‌كرد خوشبختانه آخرش رسيديم  بعد از اون تئاتر بچه‌هاي پيش دبستاني بود البته چندتا تئاتر داشتند يكي قصه خاله سوسكه بود كه خيلي قشنگ اجرا كردند يكي هفت‌سين بود و يك تئاتر ديگه هم بود كه يادم نمياد بعد خانم جوادي تمام پرسنلش را معرفي كرد بعد هم بچه‌ها ژيمناستيك اجرا كردند بعد هم تمام بچه‌ها به غير از بچه‌هاي نوپا بردند روي سن شعرهايي كه ياد گرفته بودند اجرا...
19 اسفند 1390

تولد آبتين در خانه

تولد آبتين توي خونه هم روز جمعه برگزار شد ولي به دليل اينكه مهمونها دير اومدند خيلي هول هولكي مراسم برگزار شد طبق معمول هم آبتين از هيجان زياد نمي‌گذاشت كسي باهاش عكس بندازه حواسش همش به كادوهاش بود كه باز بشه كيك تولدش هم آكواريوم بود شمع‌هاشم ماهي بود نمو و دوستان كيك قشنگي بود. ببخشيد خيلي حالم بده (سرماخورده‌ام حسابي خوبم نميشم) مي‌دونم خيلي گزارشي تولدش توضيح دادم .
14 اسفند 1390

تولد آبتين در مهد

امروز حالم بد بود دور از جونتون سرماخوردم براي همين نتونستم برم سركار تازه امروز بايد براي آبتين توي مهد تولد بگيرم كلي كار داشتم بالاخره ساعت12 از خونه زديم بيرون ساعت 30/12 كيكش را از قنادي تينا گرفتم خيلي خوشگل شده بود اگر موفق بشم عكس‌هاشو ميگزارم متاسفانه تمام عكس‌هاي من حجمش بالاست با اينكه زيپش مي‌كنم باز هم نمي‌تونم پيوست كنم   نمي‌دونم چي كار كنم  حالا بگم از مهد ساعت 20/13 رسيديم، مريم جون(مدير داخلي مهد) گفت چقدر دير كرديد خلاصه تند تند ميز چيديدم و تولد شروع شد بچه‌ها توي سالن منتظر بودند ميترا جون (مربي آبتين) شروع كرد با بچه‌ها شعر خوندن (چهار سال پيش چنين روزي ...
9 اسفند 1390

شيريني

آبتين عاشق شيريني تر مخصوصاً نون خامه‌اي (يك چيز جالب و عجيب در دوران بارداري من وقتي نون خامه‌اي مي‌خوردم مقدار جنب‌و جوش‌ها و لگدهاي آبتين بيشتر مي‌شد يك چيز جالب ديگر اينكه در دوران بارداري عطسه‌هام دوتايي شده بود درحالي كه قبلا من فقط يك عطسه مي‌كردم بعد وقتي آبتين به دنيا اومد هر وقت عطسه‌ مي‌كنه دوتا عطسه پشت سر هم مي‌كنه البته من بعد از بارداري عطسه‌هام مثل قبل يكي شد كه اين خيلي براي من عجيبه) داشتم مي‌گفتم كه آبتين نون خامه‌اي خيلي دوست‌داره ديروز كه رفته‌بوديم كيك تولدش سفارش بديم توي قنادي آبروي ما برد رفته‌...
6 اسفند 1390

جشن تولد

امروز تولد آبتين اما به دليل اينكه پدرم آنژيو قلب شده جشن تولد آبتين را جمعه هفته بعد توي خونه مي‌گيريم روز دوشنبه هم توي مهد براش جشن تولد مي‌گيرند به دليل اينكه مهدشون روز‌هاي دوشنبه را براي جشن تولد بچه ها اختصاص داده، كلي هم سفارش دادند 4 كيلو كيك 70 ظرف يكبارمصرف(پيش‌دستي و چنگال) 70 كادو براي بچه‌هاي مهد، خوراكي كه من قراره ذرت بو داده براشون بگيرم. ديروز با پيمان و آبتين رفتيم كيكش سفارش داديم كيكش يك موشك كه داره به فضا پرتاب مي‌شه خودش اونو انتخاب كرده آخه به فضانوردي، سفينه و موشك خيلي علاقه داره (مشتري پرو پا قرص مجله‌هايي كه براي پيمان از ناسا ارسال مي&z...
6 اسفند 1390

پسر حرف گوش نكن

آبتين تازگي‌ها اصلا به حرف‌هاي من توجه نمي‌كنه  هرچيزي صدبار بايد بهش بگم ديروز براي اولين بار مجبور شدم به خاطر حرف گوش نكردنش و كارهاي بدي كه انجام مي‌داد تنبيهش كنم با اجازتون چندتا نيشگون از پاش گرفتم بعدش خودم خيلي ناراحت شدم ولي ديگه نمي‌دونستم بايد چه كار كنم نه تشويق نه محروم كردن از بعضي چيزهايي كه دوست داره جواب نمي‌داد حتي ترسوندنش از آمپول راستش كم آوردم بايد چندتا كتاب در مورد اين موضوع بخرم اگر كتابي به نظرتون مي رسيد يا راه حلي كه اثربخش باشه به من بگوييد و من راهنمايي كنيد ممنون مي‌شم. ...
3 اسفند 1390

كتاب

اين هفته شركت ما نمايشگاه كتاب گذاشته با 50% تخفيف من هم براي آبتين مقداري كتاب خريدم يك سري كتاب‌هاي به من بگو چرا 4 جلدي بود يك سري كتاب‌هاي شاهنامه مخصوصا كودكان و نوجوانان و چندتا كتاب شعر و چندتا كتاب مفاهيم و هوش كتاب‌هاي مفاهيم و هوش همون شب اول حل كرد  بعد چيزي كه برام جالب بود خيلي كتاب‌هاي شاهنامه توجهش را جلب كرد و از اين بابت خوشحال شدم ...
3 اسفند 1390
1